"دولتمردی"، عهد خدا و حقوق خلق (حکمرانی؛ حرکت بر لبه تیغ)
بمناسبت هفته دولت _ شهادت رجایی و باهنر _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیز.
هرسال هم ایام یادآوری پیروزیها، پیشرفتها و موفقیتها و هم هرسال باید یک روز نمره دادن و معدل دادن به خودمان هم باشد که فرض کنید از بین ده شعار اصلی انقلاب بین صد ارزشی که انقلاب اسلامی مطرح کرد و وارد آن میدان شد در هرکدام از این موارد نمره ما چند است؟ بطور کلی نمیتوان گفت که یک انقلاب، یک سیستم و یک نظام صددرصد موفق بوده یا صددرصد شکست خورده است. موفقیتها و شکستها همه نسبی است ولی یک نصاب حداقلی داریم که از آن پایینتر باشد یک انقلاب مردود است یک کمی بالاتر باشد تجدیدی است تجدید میگیرد یک کم بالاتر مردود میشود. بنابراین انقلابها میتوانند شاگرد اول، شاگرد دوم، تجدید و یا مردود باشند. در بعضی از عرصهها نمره انقلاب اسلامی 20 است البته یک کسی به نام آقای انقلاب اسلامی و یا یک خانم انقلاب اسلامی نداریم، این یک اسم است، انقلاب اسلامی یعنی همه ما و شماها، جمهوری اسلامی یعنی شماها و هرکس در هر حدی و در هرجا یک مسئولیت و مدیریتی دارد ترکیبی است از فعالیتهای اجتماعی، مردمی، حکومتی در تعامل بین این دوتا، یک جاهایی نمره انقلاب اسلامی 20 است، واقعاً در یک عرصههایی با این همه محدودیت و محرومیت و جنگ و تحریم و تروریزم و فشار، در عرصههای مادی جمهوری اسلامی کار کارستان کرد یعنی همه کردند. در یک عرصههایی تجدید آوردیم! باید به فکر این تجدیدیهایمان باشیم آن تجدیدیها هم خود مسئولین و مردم، هرکسی به هر اندازهای که قدرت و اختیار دارد باید آن را حل کند و جبران کند. اتفاقاً در مادیات ایران نمرهاش بالاست، آب، برق، جاده، مدرسه، دانشگاه، رسانه، اینترنت نمرهاش خیلی بالاست، کشور بیش از صد سال پیشرفت کرده است این را کسانی میفهمند که سنشان اجازه میدهد ایران قبل از انقلاب، اول انقلاب را یادشان است ایران الآن هم یادشان است. سطح زندگی الآن کجا، امکانات آن موقع کجا؟ اصلاً قابل مقایسه نیست. ما در بعضی از عرصهها تجدید هستیم وگرنه کشور خیلی جلو رفت. در مسائل علمی، صدهزار دانشجو همین الآن 5- 6 میلیون دانشجو مشغول هستند کجا. یک ملت تقریباً بیسواد الآن شدند یک ملت دانشمند. توی خیابان میگویی دکتر 10- 20 نفر برمیگردند نگاهت میکنند خجالت میکشی مجبوری با همهشان احوالپرسی کنی. تولید علم، سابقه نداشته است. یکی از سریعترین تولیدهای علم را در جهان ما داشتیم. در عرصه قدرت نظامی فوقالعاده هستیم یک قدرت جهانی شدیم. در زمینههای مختلف، در حوزه بهداشت و پزشکی، اصلاً ایران با آن موقع قابل مقایسه نیست. اوایل انقلاب دکترهای هندی و بنگلادشی ما داشتیم الآن هزاران پزشک داریم که نمیدانند کجا بروند؟ البته اینها هم اگر درست مدیریت بشود کار هست. مهندسی الآن ایران به لحاظ درصد جمعیت بیشترین تعداد مهندس را دارد طبق تعداد آماری که در جهان اعلام شده است دو – سهتا کشور هستند ایران و آمریکا و یک کشور دیگر که اینها بیشترین مهندسهای دنیا را تولید میکنند. خب پزشکی همینطور است، رشتههای مختلف هم همینطور. امکانات برق و آب و جاده و تلویزیون و سوخت به روستاها، تمام روستاهای ما آباد شدند قابل مقایسه نیست اغلبشان به امکانات شهری مجهز شدند. تغییرات طبقاتی اتفاق افتاد یعنی یک طبقاتی اول انقلاب فقیر بودند و الآن خیلی از این طبقات جزو مرفهین جامعه شدند یعنی یک طبقاتی از پایین شهر آمدند بالاشهریها رفتند خارج از کشور در رفتند و باز پایین شهریها آمدند خودشان یک طبقه شدند و باز یک عده دیگری پایینشهری هستند. تحولات مثبت، زیاد بوده است اتفاقاً در حوزه اخلاق اسلامی و سبک زندگی و تربیت دینی ما به اندازه کافی رشد نکردیم با این که شعارهای دینی و فرهنگی زیاد داده شد اما پیشرفت مادی ما بیشتر از پیشرفت معنوی و فرهنگی و اخلاقی ما بوده است. سبک زندگی ما و سبک بعضی از مدیریتها نمرهاش بالا نیست. مسئله طلاق، بیانضباطی تشکیلاتی و مالی در بعضی از مسائل، گرچه اینها با برخی از مسائل بیربط نیست اما بیشتر بستر و ریشه اصلی آن همین مسائل تربیتی و فرهنگی و اخلاقی است. در یک جهاتی در حوزه فرهنگ و اخلاق هم ملت ما واقعاً رشد کردند ما که یادمان هست قبل از انقلاب 12- 13 سالم بود ولی یادم هست چطوری بود، آداب اجتماعی و آداب مدنیت، متمدن شدن، تفاوتهای مثبت زیاد بوده، عزت ایران، استقلال ایران، قدرت ایران، یک قدرت جهانی شدیم همه میگویند اینها مستقلترین کشور در جهان شاید ایران است، از هیچ کس بیرون از مرزها حساب نمیبرد نگاه به مسائل و منافع داخلی میکند و اگر هم اشتباه میشود اشتباهات داخلی است، تحمیل خارج نیست. ابرقدرت و یک قدرت جهانی در عرصه بینالملل شدهایم این را دشمن و دوست دارند میگویند یعنی از شبه جزیره هند، افغانستان، تا یمن، تا لبنان و فلسطین، عراق و سوریه، انقلاب اسلامی هندسه قدرت جهانی را عوض کرد. معاون رئیس جمهور آمریکا اوباما، گفت که قرن 21 میلادی در حالی شروع شد که چهار قدرت تعیین کننده وضعیت جهان هستند آن وقت کنار روسیه و چین و آمریکا، ایران را گفت. یک کشور نیموجبی! نه وسعت ما، نه جمعیت ما، نه سابقه ما، ما در همین 20- 30 سال پیش عملاً مستعمره بودیم ولو اسم آن مستعمره نبود وقتی به این حد برسد، خب اینها نقاط مثبت است. بیش از این هم در بهداشت، در بیمارستان، در عرصههای مختلف. اما یک جاهایی ماها مشکل داریم هم باید دستاوردها را گفت و هم یک بار دیگر به خودمان نمره بدهیم که کجاها ضعیف عمل کردیم. یکی از جاهایی که ما به اندازه کافی درست عمل نکردیم انضباط مالی در دستگاههای حکومتی است بطور خاص در آن جاهایی که پول انبوه است که خب یک نمونههایی از آن را در این سالها داریم میبینیم. ما حداقل 4- 5تا پرونده داریم که اعلام شده است که صحبت از چند هزار میلیارد است. در هر پروندهای طبیعتاً چندتا باندی هستند که دزد هستند و یک عدهای هم ناظرانی که درست نظارت نکردند، یا نظارت پاک و صادقانه نبوده یا اگر پاک بوده علمی و عاقلانه نبوده یعنی یا نخواستی درست نظارت کنی یا خواستی ولی نتوانستی. هر دویش عیب است در روایت ما میگوید هر دویش فساد است یکی فساد عمدی است اخلاقی هم هست و آن یکی دیگر هم که نمیخواهد دزدی کند و کمک کند ولی درست نظارت نکرده است، بازرسان آن رفتند ولی نفهمیدند! میفرماید این هم فساد است فساد عمدی و غیر عمدی ضررش به ملت میخورد. 5تا دزدی میشود یک دفعه افکار عمومی به این نتیجه میرسند که انگار همه دزدند! اینها خیلی خطرناک است چرا؟ برای این که به آن 5 مورد به موقع نه نظارت شد و نه به موقع برخورد شد. بعد بقیه کسانی که میل به دزدی دارند وسوسه میشوند که میشود یک کارهایی کرد، مثل این که انگشتهای کسی قطع نمیشود، مثل این که قرار نیست دست دزدی در ملأ عام قطع شود، مثل این که قرار نیست کسانی که در اموال عمومی دست میبرند توی نمازجمعه شلاق بخورند. خب راه باز میشود و ادامه پیدا میکند. آن وقت آن کسی هم که پاک است ممکن است دچار تردید و یأس بشود که حالا من چرا باید پاک باشم؟ آنهایی که ایمانشان ضعیف است این را میگویند، آنهایی که مؤمن هستند میگویند اگر دور و بر من، آنهایی که توی اتاق من هستند همهشان هم دزد باشند من این کار را نمیکنم ولی خب اینها چند نفر هستند؟ وقتی دست 4تا دزد را قطع نمیکنی و داری به 40تا دزد بالقوه پیام میدهی که بروید دزد بالفعل بشوید! و دارید به 400 یا چهار هزار آدم پاک و سالم سیگنال میدهی که حالا دزدی هم کردی خیلی مهم نیست. این است. آن وقت یکی از جاهایی که ما داریم جزیره میشویم. مردم چهارتا دزد را میبینند که 5 سال پروندهشان طول میکشد! یا اصلاً تا سروصدا نشده پروندهای تشکیل نشده! وقتی توی رسانه آمد پرونده تشکیل شد و الا قبل از آن چرا نشد؟ یا قضیه باندی شده است دم هر انتخاباتی که میرسد او به این، این به آن میگوید که این دزد است آن هم میگوید او دزد است مدرکی هم کسی ارائه نمیدهد و یقه کسی هم به شدت گرفته نمیشود یا میگیری و ول میکنی! خب اینها بیخودی ایجاد تردید میکند و بعد در ذهنها یک کلاغ و چهل کلاغ هم میشود. این از آن جاهایی است که خطر جدی وجود دارد که ضربه به اعتماد عمومی نخورد. رهبری سر این فیشهای حقوقی و سر این چیزها، گفت اعتماد مردم سرمایه اصلی جمهوری اسلامی است اگر به این ضربه خورد جمهوری اسلامی پا در هواست! با این که افرادی که در این سیستم دزدی میکنند خیلی کم هستند به نسبت همه سیستمهای دیگر کمتر هستند در کشورهای منطقه، ولی خب بیرون، در افکار عمومی مدام مطرح بشود فضای مجازی یا در جلسات مدام مطرح بشود که آقا دیدی فلان کار شد و... بعد یک مرتبه یک بخشی از ملت بخصوص جوانها، بچهها، نسل جدید که این شعارها را فقط شنیدند ندیدند که چه هزینههایی پرداخت شده، ندیدند که چه بوده و چه شده؟ خودشان هم هزینه پرداختند، اگر اینها تردید بکنند خیلی خطرناک است.
چون دوستان فرمود بحث اشرافیگری و فساد مالی مد نظر بود که ساده باشید، پاک باشید، اشرافیگری نکنید، اینها لازم است اما کافی نیست در سیستم باید یک اتفاقاتی بیفتد، این موارد در جمهوری اسلامی 5تایش هم زیاد است. یکیاش هم زیاد است. در این حد، و الا خورده دزدی همیشه همه جا بوده است این چند هزار میلیارد یک مرتبه دزدی بشود اصلاً قابل توجیه نیست بلکه قابل توجه است. خب یک جایی کار مشکل دارد، یا در بعضی از نظارتها مشکل داریم، یا دستگاه قضایی، یا وزارت اطلاعات، دیوان محاسبات، مجلس، یا هر سهتاییشان یک خرده مشکلی دارند، مشکل هم معنیاش این است که به موقع به وظیفهشان درست عمل نکردند دقیق و قوی نبودند، یا فقط میگویید که ما خصوصی نوشتیم که مواظب باشید اینطوری نشود! مگر همین قانون قطع دست لااقل در مورد دزدی حکومتی اجرا کنید یعنی سر همین 4- 5تا پرونده یک 60- 70تا دست قطع بشود، که بقیه حساب کار خودشان را بکنند دست کجا توی جیب ملت، حق فقرا، حق بچه یتیمها، حق بیماران، حق بیخانمانها، حق گرفتارها، اینها را بالا کشیدی اینطوری میشود. این یک بخشی از مشکل را حل نمیکند نه همه آن را. یک بخش دیگرش این است که مثل امیرالمؤمنین(ع) 5تا مسئول را توی نماز جمعه آورد شلاق زد. طرف در بازار اهواز دزدی کرد ثابت شد گفت ببرید توی نمازجمعه جلوی مردم او را شلاق بزنید. بعد هم توی خیابان راهش ببرید یعنی آبرویش را ببرید بقیه بفهمند که اینجا بیتالمال و حقالناس است. فرمودند توی زندان ببرید زنجیرش کنید موقعی که هواخوری است به این کمتر از بقیه هواخوری بدهید اجازه هم ندهید هیچ کس به این نزدیک بشود که به او امید بدهد مثلاً این طوری توی بازجویی بگو، توی دادگاه اینطوری بگو ما خلاصت میکنی. باید تنبیه شود. هم باید بعضی از اینها را آورد توی نمازجمعه شلاقشان زد، هم باید دست اینها را قطع کرد آن دزدی که دستش باید قطع بشود همین است در درجه اول این است. هزار میلیارد از بانک از فلانجا و بیتالمال برمیدارید میروید داخل و خارج کاخ میسازید و بالا میکشید و بعد هم هیچی پس نمیدهید؟ ما انقلاب کردیم که همین کارها نشود یکی از اهداف ما همین بود.
کار دوم، جدا از آن شلاق و قطع دست دزد، اصلاح ساختار نظارتی و قانونی است. قرآن میفرماید یک معامله کوچک دو نفر با هم میکنید یا میخواهید یک وامی بگیرید «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ...» (بقره/ 282)؛ یک دیوانسالاری عادلانه شفاف دقیق، دقیق باید یادداشت کنید که چه کسی تا چه زمانی گرفت و کی باید پس بدهد؟ دوتا شاهد هم باید بگیرید، حتی توی دو نفر آدم، چه برسد به اموال میلیاردی و هزار میلیاردی. این لکه سیاه از چهره جمهوری اسلامی باید پاک بشود. این چندتا پرونده دزدی و اختلاس، بعضیها میگویند اینها غیر قانونی نیست غیر متعارف است یعنی توضیح قانونی دارد خب مردهشور آن قانونتان را ببرد قانونتان را درست کنید. این که قطعاً خلاف عدل است، این که عادلانه نیست چطور میشود یک چیزی عادلانه نباشد ولی در جمهوری اسلامی قانونی باشد. قانونتان را درست کنید. میگوییم چطوری شده که فلانی صد میلیون حقوق ماهانه میگرفت و میلیاردها تومان وام با یک درصد گرفته است نوبت به اینها که رسیده دیگر شرعاً گفتند احتیاط کنید یک درصد باشد نه 20- 30 درصد! چطور این اتفاق افتاده که قانونی بوده؟ چطور طرف 200 نفر آدم رفتند چند هزار میلیارد تومان وام از بانکها گرفتند پس هم نمیدهند بعد میبینی بالاشهر تهران خانههایی ساختند که کاخ شاه پیش اینها کوخ است، خانههایی که اجارهاش میلیارد است غیر از رهن آن. برای چه کسی این خانهها را ساختید؟ به چه حقی ساختید؟ در روایت داریم پیامبر(ص) فرمودند کسانی که خانهای بسازند که وقتی مردم رد میشوند حسرت بخورند صاحب آن خانه جهنمی است. آن خانه را باید خرابش کرد. از این شهدای گمنام را ببرند جلوی کاخهایی که بالای شهر ساختند دفن کنند. که شما روی خون چه کسی داری معامله میکنی؟ جمهوری اسلامی جمهوری راستگویی و امانت باید باشد بر این اساس تشکیل شده است. کافی نیست که توده مردم انقلابی یک عدهای پاک باشد، رهبری هم پاک باشد چنان که واقعاً هست سادهترین زندگی را دارد، این لازم است اما کافی نیست. کافی نیست اکثر مسئولین هم پاک و درست باشند لازم است که چنین اتفاقاتی نباید بیفتد یعنی ما باید این مسائل را حل کنیم. دهه پنجم انقلاب نباید خبری از حقوق نامتعارف و فیش حقوقی یا اختلاس چند هزار میلیاردی باشد دیگر نباید چنین اتفاقی بیفتد. آنهایی که به خودشان جرأت میدهند هزاران میلیارد از پول فلانجا را بردارند اینها را باید آورد شقهشان کرد، دستشان را قطع کن «فقطعوا یدی» دستش را قطع کن. حالا بعضیها میگویند این مجازی است یعنی دست دزدها را قطع از اموال عمومی قطع کنید نخیر آقا همان معنی حقیقی لفظ است چهارتا انگشت او را قطع کنید. اِعمال کنید ما نمیتوانیم بگوییم و بعد هرچه دلمان میخواهد به مردم بگوییم. خداوند میفرماید پیغمبرهایش هم چنین حقی را ندارند خداوند به پیامبر(ص) میفرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ» حتی ایشان که پیامبر است و آخرین پیامبر و بزرگترین پیامبر است، حتی ایشان اگر امانت را رعایت نکند اگر محمد(ص) امانت را رعایت نکند و به اسم ما (خداوند) چیزی را بگوید و در حرفها دست ببرد «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ» دستش را قطع میکنیم، دست راستش، قدرت را از تو میگیرم مگر چنین قدرتی را میگذارم دست تو باشد؟ «ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ»، رگ قلبش را قطع میکنیم. به تو هم امان نمیدهم. تا آخر میفرماید که «وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ»(حاقه/ 44، 45، 46 و 51)؛ و قرآن حق است و یقین است به آن خیانت نکرد و هرچه خدا گفت به شما گفت. اما خداوند میفرماید با ایشان هم تعارف نداریم! ایشان هم نمیتواند بیاید به اسم خدا یک چیزهای دیگر بگوید و ارزشها را عوض کند. یک اسلام قلّابی و اسلام غیر انقلابی، اسلام منهای جهاد، اسلام منهای نظارت و عدالت تعریف کند، اسلام آمریکایی، اسلام اشرافی.
«وَ قالَ مُوسى یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ» (اعراف/ 104)؛ حضرت موسی(ع) در چشم فرعون نگاه کرد و گفت من از طرف پروردگار جهانیان آمدم تمام این عوالم و این میلیاردها منظومههای شمسی، زمین، چپ، راست، کهکشانها، همه اینها، اویی که همه اینها در دست اوست، او من را فرستاده است. من از طرف مبدأ عالم و معاد عالم و حقیقت عالم و خالق عالم آمدم. «حَقِیقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ» (اعراف/ 105)؛ یک وظیفهای برای من تعریف شده است و آن این است که چیزی جز حق به اسم خدا و به اسم دین نگویم، هرچه که میگویم باید حق مطلق باشد قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ؛ دست من خالی نیست با بیّنه از طرف پروردگار شما آمدم فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ. دست از سر مردم بردار، دست از سر بنیاسرائیل بردار بگذار با من بیایند من برای آزاد کردن مردم آمدم. دستت را کنار بکش. این پیام خداوند است. هیچ کس و هیچ مدیریتی حق ندارد بخصوص مدیریت اقتصادی، ناموسی، حقالناسی اینها را به دست کسی بسپارید که امین نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید اصلاً چرا خداوند به پیامبر(ص) اعتماد کرد؟ برای این که «و هو امینک مأمون» برای این که او امانتدار توست و مورد اعتماد توست، مأمون است یعنی مورد اعتماد است. مورد وثوق توست به این دلیل چنین رسالتی و چنین حقی به او تفویض شد.
مسئولین و مدیران جمهوری اسلامی در هر سه قوه، در هر سطحی، با مردم و با خدا چقدر صادق هستند؟ این هم از آن چیزهایی است که باید نمره داد. حالا هر کدام از شما در رشته و کارهای خودش. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که: «وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ،» سوگند به آن کسی که پیامبر را بحق برانگیخت و بر همه آفرینندگان ترجیح داد و او را صالحتر دید «مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً،» (نهجالبلاغه/ خطبه 37)،؛ به خدا قسم جز راست به شما نگفتم و نخواهم گفت. یک دروغ به شما مردم نگفتم و نخواهم گفت. ممکن است همه حقیقتها را نگویم، مسائل امنیتی و اطلاعاتی را نگویم که دشمن مطلع شود، بخشیاش را نمیتوانم بگویم اما آن بخش مربوط به امنیت و اطلاعاتی، اما به خدا قسم جز راست به شما نخواهم گفت، یک دروغ به شما نمیگویم. انقلاب اسلامی از چنین حکومت و مدیریت و حاکمیتی بحث کرد و هیچ مسئولیتی نباید به او داده شود تا به یک حدی از رشد رسیده باشد باید تربیت شده باشد. باید گزینش بشویم منتهی گزینش درست نه گزینش باندی و سطحی و شخصی و ابلهانه، گزینش درست باید بشود هر کسی حق ندارد وارد حکومت بشود. وارد حکومت شدن یعنی امکان تصمیمگیری در مورد جان و مال و ناموس مردم، مگر به هرکسی میشود اجازه داد که بالای سر مردم بیاید و سایهاش روی سر مردم در مدیریتها بیفتد؟ قرآن میفرماید، تازه ابراهیم شیخ انبیاء، پدر همه پیامبران، حضرت ابراهیم(ع) بتشکن بزرگ را ما اول امتحانهای خیلی سخت کردیم. «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/ 124)؛ حتی ما ابراهیم را امتحانهای سخت کردیم همینطور به او نگفتیم شما بیا برو بتشکن شو. بتهای درونیاش را اول همه را شکست، خودش نمیتواند بتپرست باشد ولی بتشکن باشد. ما میخواهیم هم بتپرست باشیم هم بتشکن نمیشود، پروردگارت ابراهیم را به کلماتی آزمود، بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ؛ ابراهیم از همه این امتحانات موفق از آب بیرون آمد. بعد قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ بعد از این که تمام این امتحانات را درست پس داد به او گفتیم من تو را به رهبری و امامت بشر برمیگزینم حالا تو حق داری مسئولیت و مدیریت جامعه را به عهده بگیری. ابراهیم(ع) عرض میکند وَمِنْ ذُرِّیَّتِی؛ غیر از من، این در نسل من ادامه خواهد یافت؟ نگفتند نه، چون تمام پیامبران از نسل حضرت ابراهیم(ع) هستند. خداوند نمیفرماید از نسل تو نیستند، چون باید از همه جهت نسل پاکی باشد که بتواند بقیه بشر را به سمت تعالی ببرد. آنها نمیتوانند مثل ما باشند اگر مثل ما باشند چرا آنها رهبر ما باشند؟ ما رهبر آنها بشویم. ولی نفرمود همهتان، هرکس چون بچه شماست بیاید، آقازاده بازی نشد، گفت که «قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» این عهد من است، این عهدالله است، پیمان الهی است، به کسانی که حق و حقوق سرشان نمیشود این اختیارات و مسئولیتها به آنها نمیرسد و به آنها داده نمیشود. ظالم کسی است که حق را نمیفهمد. حقالله و حقالناس سرش نمیشود. فرمود اگر کسی فرزند تو ولو از نسل تو باشد ولی حقالله و حقالناس و حقوق مردم سرش نشود نه، لاینال؛ یک چنین اختیاراتی به او داده نخواهد شد او حق امامت و رهبری و حاکمیت ندارد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود اگر بخواهم خلاصه کنم «رب الرحیم دین القدیم و امام علیم» پروردگار رحمت، خدای رحمت، دو) دینی استوار، یک مکتبی درست، مکتبی که درست چیده شده است خدای مهربان، مکتبی منسجم و درست، و امام علیم؛ و حاکمیتی و رهبری دانا و آگاه، علمی؛ امامٌ علیم، یعنی مدیریت علمی، هم علم دنیا و هم علم آخرت. این سهتا اصل است. و فرمود سهتایش را به شما دادند. اینها تعابیری است که انقلاب اسلامی بر این مبانی شروع شده است. جمهوری اسلامی بر این مبانی شکل گرفته است، چندصد هزارتا شهید برای این مبانی داده شده است. قانون اساسی ما این را میگوید. اینها خط قرمزهاست.
حالا دقت کنید، به امیرالمؤمنین(ع) میگویند حکومت و دولت دینی را تعریف کنید. ایشان تعریفهای متعددی دارند که یکی از آنها این است «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الْوَالِی عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْکَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ،» اولاً فرمودند معنی حاکم شدن را بفهمید که چیست، کسی که توی حکومت میآید و در سه قوه مسئولیت پیدا میکند، هرکسی هرجایی مسئولیتی در حکومت پیدا میکند خب الآن که اقتصاد کشور ما بوروکراسی یک جوری چیده شده که تقریباً یک چهارم ملت نانخور دولت هستند یعنی حقوقبگیران دولت و خانوادهها بیش از یک چهارم ملت میشوند که ما و شما هم جزو آن هستیم یعنی همه از بیتالمال از دولت باید حقوق بگیرند، خب این یک یک مشکلی است و این هم نظام مفتخوری نفتی اینطوری کرد. به هرحال این هم سیستمی است حالا چقدر درست و غلط است آن بحث دیگری است. اما میفرماید اینهایی که وارد حکومت میشوند و به نحوی حقوقبگیر بیتالمال هستند که شامل ما و شما میشود تا آدمهایی که اختیارات مهمی دستشان است تا ما و شما که اختیارات کمتری دستمان است، بالاخره همه نانخور دولت و بیتالمال و به نحوی جزو سیستم هستند حالا در هر سطحی. اولاً امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که بعضیها انگار حواسشان نیست که مدیر شدن و وارد حکومت شدن، معنیاش چیست؟ الْوَالِی؛ یک نوع ولایت است؟ دخالت است؟ تصمیمسازی است؟ سیاستگذاری است؟ تصمیمگیری است برای چه؟ 1) عَلَى الْفُرُوجِ؛ ناموس مردم. 2) وَ الدِّمَاءِ؛ جان انسان، خون. 3) وَ الْمَغَانِمِ؛ تمام اقتصاد کشور، دارید برای آنها تصمیم میگیرید. 4) وَ الْأَحْکَامِ؛ قانون. معنی حاکم شدن این است. دارید در مورد اقتصاد و جان و مال و ناموس و حریم خصوصی مردم تصمیم میگیرید و فعالیت تو مستقیم روی زندگی مردم تأثیر میگذارد. این اهمیت آن است. حالا فرمودند مواظب باشید سه - چهارتا خصلت در مدیریتهایتان حاکم نشود. این شاخهای از امامتالمسلمین است. یعنی الآن هر کسی هر مسئولیتی در حکومت دارد یک شاخهای از امامت است، یک سبکی از ولایت است. ولایت یعنی تو وقتی داری با امضاء و با قانونت و با حرفت، با بخشنامهات، با حکم دادگاهت، با حکم مجلست، با بخشنامههای دولتیات داری یک تصمیمی میگیری و امضاء میکنی توی سرنوشت یک عدهای دخالت دارد تو یک سطحی از ولایت داری، یعنی تو حکومتی. فرمودند مراقب باشید چندتا اتفاق در حکومت تصمیمگیران نیفتد. 1) حاکم بر مردم که این تصمیمها را برای مردم میگیرد «لَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الْبَخِیلُ،» مراقب باشید بخل بر جامعه حاکم نشود، «فَتَکُونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ،» نتیجه بخل مدیریتی چیست؟ میگوید اگر آدمهای چشم تنگ گداصفت بخیل، بخیل یعنی کسی که فقط به فکر منافع خودش هست، به فکر دیگران نیست، اگر اینها در مدیریتها حاکم بشود اگر این روش در مدیریتهای اقتصادی و غیر اقتصادی حاکم بشود مدام چشم اینها در اموال مردم و بیتالمال و اموال بخش خصوصی خواهد بود. مدام زیرچشمی به آنها نگاه میکند و در اموال آنها تصرف میکند، دستش کج است. چطور آدم بیناموس به ناموس دیگران نگاه میکند، آدمی که در این قضیه بخیل است، بخیل یعنی به فکر دیگران نیستی و مدام منافع خودت را لحاظ میکنی، فرمودند اگر بخل در تصمیمسازی اقتصادی حاکم بشود و مدیران بخیل بیایند مدام حواسشان دنبال اموال دیگران است از یک قانون چطوری استفاده کنم که از جیب آن توی جیب من بیاید! با آن بخشنامه چه کار کنم! با چه کسی چه کار کنم! و... این خطر اول، خط قرمز در جمهوری است. شروع انحراف. 2) «وَ لَا الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ،» جهل و بیسوادی، عدم تخصص. فرمودند اگر آدمهای احق، سفیه، جاهل در مدیریتهای حکومتی بیاید شروع کند آدمی که چیزی سرش نمیشود در حوزه تخصصی تصمیم بگیرد، قانون بنویسد، دستور بدهد این باعث میشود که فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ؛ با مدیریتهای جاهلانهاش کل جامعه را از مسیر خارج کند. جامعه گم میشود، از مسیر انقلاب و درست بیرون میرود. 3) «وَ لَا الْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ،» بخش بعدی خشونت و سختگیری است. فرمودند مدیریت خشک سختگیر خشن، اسلامی نیست. الجافی، آدمهای خشکی که نمیشود با او حرف زد، نمیشود از او سؤال کرد، نمیشود به او انتقاد کرد، یک دیکتاتور خشن است، فرمودند این جزو مدیریت اسلامی نیست. اگر افراد سختگیر خشن حاکم بشوند رابطهشان را با مردم قطع میکنند و از مردم فاصله میگیرند. این هم یک انحراف در مدیریت است. فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ؛ جفا میکنی. خشکی نشان میدهی، رابطه مدیران با تودهها قطع میشود. فرمودند هر نوع قیافه گرفتن، ادا و اصول، تشریفات، لحنی که باعث میشود مردم دیگر جرأت نکنند با تو حرف بزنند، مردم میگویند برو بابا با اینها نمیشود حرف زد، نمیشود از او سؤال کرد، نمیشود یک انتقادی کرد، فرمودند این انحراف در جمهوری اسلامی و در انقلاب اسلامی است، انحراف در انقلاب 57 است. خط قرمز و انحراف دیگر: 4) «وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ،» فرمودند مواظب باشید که کسی وارد حکومت نشود که اهل حیف هستند. ما یک حیف داریم یک میل. حیف و میل با هم خیلی بد است، جدا جدا هم بد است با هم بدتر است. میل؛ یعنی میل میکنی بالا میکشد. حیف یعنی خودت بالا نمیکشی چیزی توی جیب خودت نمیرود اما حقوق مردم پایمال میشود ولو تو دزد نیستی، ولی یک جوری تصمیم میگیری و مدیریت میکنی که حقوق دیگران پایمال میشود. این هم خط قرمز دیگر انقلاب 57 جمهوری اسلامی است. خیلی تعبیر مهم است. در تقسیم اموال بیعدالتی کردن، بیتالمال را تبعیضآمیز تقسیم کردن، به صد نفر چند هزار میلیارد وام بدهی و چند میلیون نفر ندهی یا کم بدهی، اینها انحراف است. تقسیم ناعادلانه اموال و دستهای را بر دسته دیگر ترجیح دادن، - اینها عین عبارات امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه است – انقلاب ما انقلاب نهجالبلاغه بود و باید باشد، این جمهوری باید جمهوری نهجالبلاغهای باشد. شیعه که حرف نیست که همینطور شیعه شیعه کنیم، شیعه یعنی اینها. تشیّع حکومتی یعنی این. مدیریت شیعه باید اینطوری عمل کند. وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ؛ و کسانی که اهل حیف هستند یعنی تقسیمات در امکانات حکوممتی و اجتماعی عادلانه نیست. فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ؛ و یک عدهای را بر یک عده دیگری ترجیح میدهد. این هم انحراف است. 5) «وَ لَا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکْمِ، فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ یَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ،» انحراف و خط قرمز دیگر را فرمودند رشوه است؛ به هر میزانی که رشوه هست به همان میزان ما از جمهوری اسلامی، از قانون اساسی، از شریعت اسلام از تشیّع منحرف شدیم باید برگردیم. فرمودند که کسانی که برای حکم کردن میان مردم حالا چه حکم اجرایی، چه حکم قضایی بخصوص دادگاهها و قوه قضائیه، رشوه میگیرند و از راه ارتشاء حقوق مردم و بعضی از خانوادهها و اشخاص را ضایع کنند اینها هم خط قرمز است. هرجا رشوه است باید متلاشی بشود، باید به آنجا حمله شود، باید حمله کنیم. باید توی خیابان بکشی و شلاق بزنی، باید انگشتش را قطع کرد، دست دزد را باید قطع کرد. فرمود خط قرمز دیگر ما این است: 6) خط انحراف دیگر که هرجا هست باید آن را اصلاح کنیم «وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَیُهْلِکَ الْأُمَّة.» قانون و عدالت را میفهمی چیست ولی دیر اجرا میکنی. میفهمی این کار الآن باید بشود دو سال دیگر اجرا میکنی. فرمودند این هم غلط است و انحراف است. الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ؛ یعنی کسی که قانون و عدالت را تعطیل میکند. در مورد یکی اجرا میکند و در مورد یکی اجرا نمیکند. اجرا میکنید با تأخیر اجرا میکنید. فَیُهْلِکَ الْأُمَّة؛ خیلی تعبیر عجیبی است فرمودند اینطوری امت را نابود میکنید. امیرالمؤمنین(ع) فرمود اگر قانون را میفهمی که کجا باید این کار را انجام بدهی انجام ندهی و بگویی حالا دیر نمیشود، فرمود امت را نابود میکنی. ممکن است یک جامعه بماند و دیگر آن امت نیست، امت اسلامی و انقلابی نخواهد ماند.
خب اینها خیلی مهم است و ما برای همه اینها قانون داریم. مشکل در اجرا است. یک بخشی در آموزش است و یک بخش دیگر آن در اجراست. معیار و اصل دیگر انقلاب 57 اسلامی. خداوند فرمود در مواردی که تخلّف و خیانت میشود آنجا به اسم انساندوستی و احساسات، عدالت را تعطیل نکنید. «... لا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ...» این ظاهرش رأفت و محبّت است. آقا فلانی اینقدر خورد، برد، خیانت کرد، جاسوسی کرد، عیبی ندارد حالا ببخشید! خداوند فرمود این بخشش، خیانت به امّت است. تشویق میکنی این مسیر ادامه پیدا کند، تو اجازه میدهی که دیگرانی هم مبتلا و درگیر و آلوده بشوند. لا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ؛ آنجایی که جای اجرای دین خداست، عدالت است، آنجا ادای احساسات یک مرتبه درنیاورید، حقوق بشر یعنی این، به آن عمل کن. به اسم ادای بشر دوستی جلوی حقوق بشر نایست. به اسم ادای بشردوستی و احساسات فلان، جلوی حقوق بشر میایستید. «إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ...» (نور/ 2)؛ میفرماید اگر به الله و به قیامت معتقدید به اسم احساسات بازی جلوی عدالت نایستید. بیناموسی کرده؟ باید شلاق بخورد، این اگر شلاق نخورد بعد یعنی بقیه هم بیناموسی کنند! بعد یک مرتبه میبینید که ازدواجها عقب میافتد، بعد میبینید که یک پنجم یا یک چهارم ازدواجها طلاق میشود، یک مرتبه میبینید در فضای مجازی، خیانت همسر به همسر یک بازی میشود! عادی میشود! جزو تفریحات میشود! میفرماید لا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ؛ اینجا جای عدالت است. ادای مهربانبازی، اینها مهربانی نیست اینها جنایت است. 5تا خانواده متلاشی شد تو با این اداها باعث میشوی 5 هزارتا خانواده دیگر هم متلاشی بشود. بیناموسی کردند شلاق بزن. بیناموسی کرد بیار وسط خیابان او را شلاق بزن. اینها خط قرمز است. به زن شوهردار بیناموسی کرد اعدامش کنید. خیانت جنسی، تو زن داری، او هم شوهر دارد، حکم او اعدام است وقتی نمیکنید رایج میشود بعد یک مرتبه سراغ ناموس خودت هم میآیند. یا تو سراغ ناموس کسی میروی. در مورد دزد، رشوهگیر، اختلاس، میفرمایند اینجا رأفت نیست بلکه عدالت است. اتفاقاً عدالت عین رأفت و مهربانی است و اجرای عدالت. 7) اصل بعدی؛ «لایضیع لله حد و انا حاضر»؛ محال است جایی من باشم و یک قانون خداوند ضایع بشود و زیر پا گذاشته بشود من اجازه نمیدهم،همه هم سکوت کنند من جلوی شما میایستم، هر کاری میخواهید بکنید. مروان داماد خلیفه بود با باند امویها فامیل و رفیق بودند. بعد آن ولید مشهور شراب خورد، حاکم اسلام و مسئول حکومت اسلامی آن موقع شراب خورد. مست کرده بود و آمده بود نماز صبح چهار رکعت خوانده بود. بعد یواشکی به او گفتند آقا نماز صبح است چهار رکعت خواندید، گفت چیه اگر کم است باز هم بخوانم من الآن حالم خوشم است، توی محراب بالا آورد و قی کرد. حاکم اسلامی! حاکم مدینه، یا از این اتفاقات میافتاد زیرسبیلی رد میکردند، مدام میگفتند فلان مسئول حکومت اسلامی مشروب خورده، دزدی کرده، هی رد میکردند. تا رسید به یک جلسهای نشسته بودند حضرت امیر(ع) فرمودند این ولید این کار را کرده باید شلاق بخورد، نمیشود مردم معمولی را مجازات کنید این را مجازات نکنید. گفتند نه بالاخره ایشان جزو مسئولین است اگر با ایشان برخورد بشود ممکن است سیاهنمایی بشود، بدآموزی بشود، زشت است. حضرت امیر(ع) فرمودند شلاقش میزنید یا بلند شوم بزنم. حالا آن موقع حضرت امیر(ع) خلیفه و رهبر نبودند. گفتند نه آقا، نه کسی میرود نه شما بروید. اینجا اشکالی ندارد مشمول عفو قرار دهید. حضرت علی(ع) خودش بلند شد، شلاق را گرفت، یقه ولید را گرفت بلندش کرد و به زمین کوبید، گفت حالا من حد را جاری میکنم هرکس میتواند بیاید جلوی من را بگیرد. خودش شلاقش زد. ابوذر اینقدر انتقاد کرده، مدام در این طرف و آن طرف درگیر شده است. ابوذر یک جملهای دارد که خیلی جمله تلخی است میگوید اینقدر هرجا رفتم یقه همه را گرفتم، هرجا رفتم انتقاد و اعتراض کردم که دیگر هیچ دوستی ندارم همه دشمنم شدند و تنها ماندهام. خیلی جمله عجیبی است. «لم یده الامر بالمعروف و نهی عن المنکر لی صدیقا» میگوید هرجا میروم یا امر به معروف، این ارزشها باید اینطوری باشد، یا نهی از منکر، اعتقاد میکنم که چرا اینجا اینطوری است؟ اینقدر امر به معروف و نهی از منکر کردم، یعنی یکسره نظارت، انتقاد، اصطکاک. انتقاد اصطکاک است دشمنتراشی است. که هرجا میروم میگویند باز این آمد، الآن باز شروع میکند منفیبافی میکند! الآن باز شروع میکند ور ور حرف میزند! الآن شروع میکند انتقاد میکند! یا من چالشه دائم! میگوید اینقدر هرجا رفتم گفتم ارزشهای اسلامی اینهاست، پیامبر این را گفت، سنت پیامبر این است، قرآن این است، چه کار دارید میکنید؟ که دیگر یک دوست هم برای من نمانده، هرجا میروم باز رویشان را برمیگردانند که باز این آمد! و وقتی به ربذه تبعید شد حکومت اعلام کرد هیچ کس حق ندارد به بدرقه او برود. امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و عمار، چهار – پنج نفری رفتند. داماد خلیفه آمد از طرف حکومت مروان، گفت که مگر دستور ندادند کسی ایشان را بدرقه نکند؟ ایشان مدام دارد منفیبافی میکند، سیاهنمایی میکند تضعیف میکند، تبعید شده، تهمت زده، دروغ گفته، امیرالمؤمنین(ع) رفتند یقه مروان را گرفتند و از روی اسب او را روی زمین کوبیدند، گفتند برو دیگر این دور و برها پیدایت نشود من علیبنابیطالب هستم تو نمیخواهد به من اسلام یاد بدهی. «من اول سجد الارض» اولین کسی که سجده کرد من هستم! تو میخواهی به من اسلام یاد بدهی؟ تو میخواهی به ابوذر تفسیر قرآن یاد بدهی مردک؟ وقتی آیات بر پیامبر نازل میشد همه جا من بودم، و هرجا خطر بود امثال این ابوذر جلو بودند حالا تو آمدی به این میگویی که فلان به من هم میگویی حرف نزن. حضرت امیر(ع) فرمودند دیگر پیدایت نشود. و امام حسن(ع) به ابوذر رو کردند و گفتند عموجان، تو برای دینت ایستادی، و اینها برای دنیایشان با تو درگیر شدند تا آخر بایست. ابوذر میگوید دوستی برای من نمانده است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند امکان ندارد من جایی باشم و اجازه بدهم حکم خدا اجرا نشود، من با همه شما درگیر میشوم. بعضیها میگویند آقا حالا که خوردند نمیشود برگرداند! چطور نمیشود برگرداند؟ باید برگردانی. این 5 – 6 نفری که چند هزار میلیارد، یا چند صد هزار میلیارد به اسمهای مختلف برداشتند اینها باید از حلقومشان بیرون بکشی. بله اگر خطایی بوده، اتفاقی افتاده، یک بخشهاییاش قانون مبهم بوده، آن بخشهایش ظلم نیست اینها را باید قانونی رسیدگی کرد غیر متعارف است نه ظالمانه، اما بخشهایی که دزدی است و خیانت است، باید از توی حلقش بیرون بکشید. امیرالمؤمنین(ع) وقتی به حکومت رسیدند یک عالمه زمینها را از خیلیها پس گرفتند. اینها با آنها خانه ساخته بودند رفته بودند بالاشهر تهران آن موقع کاخ ساخته بودند، شمال، جنوب، خارج از کشور، این طرف و آن طرف، همه را هم توجیه قانونی کرده بودند، حضرت امیر(ع) فرمود تک تک حسابهایشان را برسید و همه آنها را از حلقومشان بیرون بکشید همه را باید پس بدهید. «فیما ردّه علی المسلمین من قطائع عثمان: آنهایی که زمان خلیفه قبل (عثمان) بخشیدند فرمودند همه را باید برگردانید. گفتند آقا حالا که رفته، از این به بعد. فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ. فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ.» (نهجالبلاغه/ خطبه 35)؛ والله به خدا سوگند، به شما بگویم خط قرمز من کجاست؟ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ؛ اگر با آن پولها رفتند ازدواج کردند کنیز و برده خریدند، ویلا و خانه خریدند همه را باید برگردانند هرکس هم میخواهد باشد. فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً، نگویند آقا چرا اینقدر زندگی را سخت میگیری و چرا تو اینقدر سختگیری؟ در عدالت عین آسانی است. اگر عدالت اجرا بشود همه آسان زندگی میکنند. تو میخواهی خودت آسان زندگی کنی و بقیه در سختی، این نمیشود. فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً؛ در اجرای عدالت است که آسایش و وسعت است. وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ.» اینهایی که از عدل سختشان میآید اجرای عدل برایشان سخت است این را بدانید که ظلم مشکلات بیشتری برای شما ایجاد میکند. فکر میکنید اگر ظلم بشود همهاش به نفع تو است؟ یک وقت تو به کسی ظلم میکنی، بعد هم یک کسانی به تو ظلم میکنند. فکر نکن ظلم از عدل بهتر است، اوضاع بهتر است! ظلم باشد اوضاع بدتر است. از نظر دنیوی، مادی بدتر است. آخرتش که جداگانه.
بعد در پاسخ این سؤال که آقا با کدام نیرو میخواهی با این مافیا دربیفتی؟ همیشه مافیا بوده و هست و خواهد بود. امام زمان است که ریشه مافیا را میزند. مافیایی که به خارج وصل هستند. در واردات، در بعضی از وامها و از این قبیل. فرمود که «أَضرِبُ بِالمُقبِلِ إِلَی الحَقّ المُدبِرَ عَنهُ» فرمود که آدمش هست. مردم دو تیپ هستند یک عده اهل اقبال به حق هستند رو به حق ایستادهاند و یک عدهای اهل ادبار به حق هستند و پشت به حق ایستادهاند من به کمک آن بخشی از مردم که رو به حق هستند دماغ این گروه دیگر که پشت به حق ایستادهاند را به خاک میمالم. نیرو هست اقدام کن، پیدا میشوند. فداکاران، سربازان عدالت هستد. «إنّی وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِیَ الْمُرِیبَ أَبَداً» یک عدهای هم همیشه اهل معصیت و اهل تخلّف هستند حد نمیشناسند همیشه اینطوری هستند اما یک عده آدم داریم که السّامع؛ میشنوند هنوز گوش وجدانشان کار میکند و سخن حق را میشنوند. والمطیع؛ و واقعاً حاضر هستند در مسیر حق حرکت کنند و اطاعت کنند، من به کمک این دسته آنها را عقب میزنم. من تنها نیستم، «حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی،» تا چه زمانی ادامه میدهم؟ تا روزی که کشته شوم. چون بعضیها میگویند دیگر این شعارها و این ور ورها بس است دیگر، تا کی؟ 37 سال پیش تا حالا همین شعارها را میدهید، بس است دیگر! امیرالمؤمنین(ع) میفرماید تا آخر. من خط مبارزه با باطل و ظلم و کفر و شرک و فساد و گناه را ادامه میدهم «حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیَّ یَوْمِی،» تا آن روز که روز من است برسد. یعنی تا شهادت. «فَلأَنقُبَنّ الباطِلَ حتّى یَخرُجَ الحقُّ مِن جَنْبِهِ» فرمود من توی شکم باطل میروم، شکم باطل را پاره میکنم و میشکافم و از پهلوی باطل حرف حق را بیرون میکشم و نجات میدهم. وانمیایستم که بگویم دیگر حق و باطل قاطی شده! آن شعارهای اول انقلاب بود دهه شصتی حرف نزن! مثل 57 و 58 حرف نزن. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید تا آخر دهه شصتی. تا کشته بشوم مثل سال 57 حرف میزنیم و عمل میکنیم. از پهلوی باطل، حق را بیرون میکشم.
بعد فرمودند این آخرین روایتی که عرض میکنم «مَا لِی وَ لِقُرَیْشٍ، من با این اشراف و گردنکلفتهای قریش چه کار میکنم؟ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ کَافِرِینَ، به خدا قسم با همینها جنگیدم وقتی اینها کافر بودند، من به دفاع از اسلام با همینها جنگیدم، همینها رهبران کفر بودند، همینها ضد انقلاب بودند، همینها با شاه و دستگاه و با آمریکا و با اسرائیل آن موقع بودند حالا قیافه عوض کردند، بعد از انقلاب شده، دیگر مستقیم که نمیتوانند از سلطنت و آمریکا دفاع کنند، غیر مستقیم دفاع میکنند، اینها همانها هستند. حضرت امیر(ع) میفرماید به قول امروز ما، اینهایی که الآن در دهه نود، جلوی حرکت ایستادند، در دهه 60 همینها بودند که جلوی حرکت ایستاده بودند. بچههای همانها هستند، همان مکتب است. بعضی از خودهایمان هم فاسد شدند و آن طرف رفتند. زمان پیامبر و بعد از پیامبر هم همین بود. بعضیها هم از آن طرف به این طرف آمدند. این هم آن موقع بود و الآن هم هست. همان ریزش و رویش. فرمودند اما من نمیایستم، من مستقیم توی شکم باطل میروم و حق را از پهلوی آن بیرون میکشم، دشمن هم ایجاد میشود بشود، مَا لِی وَ لِقُرَیْشٍ؛ من به این قریش و سرمایهدارها و گردن کلفتها و اشراف، من با اینها چه کار دارم؟ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ کَافِرِینَ؛ به خدا سوگند من با همینها وقتی که کافر بودند جنگیدم توی صف مقابل با ما میجنگیدند «وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِینَ،» این دفعه هم من با اینها درگیر میشوم و باید با اینها بجنگم، این دفعه ظاهراً کافر نیستند ولی گمراه هستند، مفتونین؛ فتنهاند. در خط فتنه هستند الآن با اینها درگیر میشوم. فتنه یعنی فریب خوردن، فریب خوردند و فریب دادن. حالا به شکل دیگر. «وَ إِنِّی لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ،» من تا دیروز با اینها «کَمَا أَنَا صاحبهم الیوم» دیروز سروکارم با همینها بود امروز هم سروکارم با همینهاست. قیافههایشان را عوض کردند. اداهایشان عوض شده، اینها همان خط است، آن زمان یک جور مبارزه میکرد، حالا یک جور دیگری.
خواستم عرض کنم که شعارهای اصلی انقلاب همین روایت امیرالمؤمنین(ع) بود. به قول آقای جوادی آملی گفته بود که نمیشود با نهجالبلاغه انقلاب کنید و با توضیحالمسائل، حکومت کنید. ادامه بدهید. توضیحالمسائل به بخشی از احکام عبادی پرداخته است، اسلام فقط اینها نیست، اسلام کل این مباحث است دین که از سیاست جدا نیست، اسلام کل آن است، ما با نهجالبلاغه انقلاب کردیم و با نهجالبلاغه باید حکومت کنیم. البته هرکس هرجا هست به همان اندازه مسئولیت دارد. ببخشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی